جدول جو
جدول جو

معنی غراب البین - جستجوی لغت در جدول جو

غراب البین
نوعی کلاغ که صدای آن را نحس و شوم می دانستند، غراب بین برای مثال او همایی بود، بی او قصر حکمت شد دمن / کو غراب البین کو؟ تا بر دمن بگریستی (خاقانی - ۴۴۲)
تصویری از غراب البین
تصویر غراب البین
فرهنگ فارسی عمید
غراب البین
(غُ بُلْ بَ)
زاغ سرخ پا و سرخ منقار. (منتهی الارب). زاغی است باریکتر و درازتر از زاغ پیسه با منقار و پاهای سرخ به رنگ مرجان و آن دانه خوار و حلال گوشت باشد، و عرب بانگ آن را شوم داند و نشانۀ فراق وجدائی شمارد. در فرهنگ نظام به کلاغ یا قسمی از کلاغ تعبیر شده است. کلاغ سیاهی که مانند شخص مصیبت رسیده نوحه می کند و به پارسی کاچکینه نامند. (ناظم الاطباء). صاحب غیاث اللغات آرد: زاغ سیاه دشتی است که از شومی نشستن خود میان دوستان و اقربا مباینت و مفارقت اندازد و در صراح به معنی زاغ ابلق یا زاغ سرخ منقار آمده است و بعضی گویند نوعی از زاغ که منقار و پای او سرخ باشد و عرب آن را نحس دانند، و گویند که اگر کسی از خانه برآید و زاغ مذکور را ببیند دلالت می کند بر فراق میان او و مطلوب. - انتهی. غراب ابقع. فاجع. (اقرب الموارد). غراب الزیتون. خاتم. حذف. رجوع به کلمات و ترکیبات مذکور و رجوع به غراب شود:
او همائی بود و بی او قصر حکمت شد دمن
کو غراب البین کو؟ تا بر دمن بگریستی.
خاقانی.
یا غراب البین یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین. (گلستان سعدی). گفتی نعیق غراب البین در پردۀ الحان اوست. (گلستان سعدی). رجوع به البیان و التبیین چ 1932م. ج 1 ص 67 و رجوع به غراب ابقع و غراب بین و غراب الزرع و غراب شود
لغت نامه دهخدا
غراب البین
زاغ سیاه زاغ مرخشه (نحس) زاغ سرخ پا زاغ سرخ پا و سرخ منقار: خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی تعیب غراب البین در پرده الحان اوست. توضیح عرب مشاهده این پرنده را شوم و موجب جدایی یاران و خویشاوندان میدانسته
فرهنگ لغت هوشیار
غراب البین
((غُ بُ لْ بَ))
زاغ جدایی، زاغی که عرب مشاهده آن را شوم و سبب جدایی می داند
تصویری از غراب البین
تصویر غراب البین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غراب بین
تصویر غراب بین
نوعی کلاغ که صدای آن را نحس و شوم می دانستند، غراب البین
فرهنگ فارسی عمید
(غُ بُلْ قَ)
کلاغ تابستانی. غداف. رجوع به غداف و غراب و زاغ شود
لغت نامه دهخدا
(غَ بُلْعَ)
ناسوری که در ماق انسی چشم حادث می شود. رجوع به غرب شود
لغت نامه دهخدا
(غُ بِ بَ)
غراب البین. رجوع به غراب البین شود:
فغان از این غراب بین و وای او
که در نوا فکندمان نوای او.
منوچهری.
غراب بین نیست جز پیمبری
که مستجاب زود شد دعای او.
منوچهری.
غراب بین نای زن شده ست از آن
سته شدم ز استماع نای او.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از غراب اللیل
تصویر غراب اللیل
ماهیخوار شبانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غراب القیظ
تصویر غراب القیظ
کلاغ زاغی
فرهنگ لغت هوشیار